Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (943 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
wachsen U بزرگ شدن
sich ausweiten [zu] U بزرگ شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
erweitern U بزرگ کردن
Abfahrt {f} U خروج - در بزرگ راه -
Kaufhaus {n} U فروشگاه بزرگ
groß <adj.> U بزرگ
Ich hätte gern eine Mischung von kleinen und grossen Banknoten. U من یک ترکیب ازاسکناس کوچک و بزرگ میخواستم.
Urknall {m} U انفجار بزرگ [ستاره شناسی]
Supermarkt {m} U بازار بزرگ
älterer Bruder {m} U برادر بزرگ
großer Bruder {m} U برادر بزرگ
großer Bruder {m} U برادر بزرگ [که مواظب برادر و خواهر کوچک است]
Urgroßeltern {pl} U پدر و مادر پدر مادر بزرگ
alleiner ziehender Vater {m} U پدر که بدون همسر بچه بزرگ می کند
aufziehen U بزرگ کردن [بچه]
kleine [große] Portion {f} U پرس کوچک [بزرگ]
Katastrophe {f} U حادثه خیلی بد و بزرگ [فاجعه بزرگ]
Die nächste große Herausforderung für die Firma ist die Verbesserung ihrer Vertriebskapazitäten. U چالش بزرگ بعدی برای این شرکت بهبودی گنجایش پخش و فروش است.
drastisch <adj.> U زیاد [بزرگ ]
gewaltig <adj.> U زیاد [بزرگ ]
so groß, dass ... U آنقدر بزرگ که ...
dieses riesige Problem und seine zahlreichen Begleiterscheinungen U این مشکل بزرگ و نتیجه های چند شاخگی منفی بسیاری از آن
Es ist ein Haus im Superlative. U این خانه ای است با صفت عالی [از هر نظر بسیار بزرگ و عالی] .
ein Kind allein erziehen U کودکی را به تنهایی بزرگ کردن
Rad {n} mit Einpresstiefe null U دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
hungrig wie ein Wolf <idiom> U آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
Ich habe Bärenhunger. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
Ich bin alt genug, um auf mich selbst aufzupassen. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواظب خودم باشم.
größter gemeinsamer Teiler {m} U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
riesig <adj.> U کلان [گنده] [تنومند] [خیلی بزرگ ]
Museumsstück {n} U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
Fossil {n} U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
umfassend <adj.> U گسترده [پهناور] [بزرگ] [وسیع ]
eingehend <adj.> U گسترده [پهناور] [بزرگ] [وسیع ]
extensiv <adj.> U گسترده [پهناور] [بزرگ] [وسیع ]
ausgiebig <adj.> U گسترده [پهناور] [بزرگ] [وسیع ]
biblische Ausmaße U به اندازه بسیار زیاد [بزرگ]
Großkonzern {m} U شرکت سهامی بزرگ
im großen Stil <adv.> U در مقیاس بزرگ
Meine Großeltern sind von uns gegangen. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
großer Schluck {m} U جرعه بزرگ [آشپزی]
Zug {m} U جرعه بزرگ [آشپزی]
ein ordentlicher Schluck [Schuss] von etwas U یک جرعه بزرگ از چیزی [آشپزی]
sich einen Bart wachsen lassen U بگذارند ریششان بزرگ شود
Großeinsatz {m} U عملیات مقیاس بزرگ
Riesenfehler {m} U اشتباه خیلی بزرگ
Feuersbrunst {f} U آتش سوزی بزرگ
Bierkrug {m} U آبجو خوری بزرگ
Dragée {n} U قرص بزرگ [حبی که از یک قشر قندی پوشیده شده]
Container {m} U کانتینر [وسیله نقلیه بزرگ برای حمل بار]
Dur {n} U بزرگ [موسیقی]
Dur {n} U بزرگ [موسیقی]
Erzherzog {m} U دوک بزرگ [عنوان شاهزادگان اتریش]
Durdreiklang {m} U آکورد بزرگ سه صدایی [موسیقی]
Bär {m} دب [کوچک یا بزرگ]
Berg {m} U توده بزرگ
Deponie {f} U محل بزرگ جمع آوری آشغال
Ces-Dur {n} U دو بمل بزرگ [موسیقی]
B-Dur {n} U سی بمل بزرگ [موسیقی]
Aufkauf {m} U معامله تجاری بزرگ
Bogen {m} U ورق بزرگ [کاغذ]
Durtonleiter {f} U گام بزرگ [موسیقی]
Dogge {f} U نوعی سگ بزرگ
Blockschrift {f} U حروف بزرگ [لاتین]
Blockbuchstabe {m} U حرف بزرگ [لاتین]
Erzherzogtum {n} U قلمرو دوک بزرگ
Buschmeister {m} U مار بزرگ گزنده
Foliant {m} U کتاب قطع بزرگ
Erzschwindler {m} U دروغگوی بزرگ
G-Dur U سل بزرگ [موسیقی]
Flügel {m} U پیانوی بزرگ
Edelmut {m} U بزرگ منشی
Erzschwindel {m} U دروغ بزرگ
Erzengel {m} U فرشته بزرگ
Dickdarm {m} U روده بزرگ
vergrößerte Mandeln {pl} U بزرگ شدگی لوزه ها [پزشکی]
Böller {m} U ترقه [بزرگ]
massiv <adj.> U بزرگ
Mammutaufgabe {f} U وظیفه خیلی بزرگ
Der riesige Sturm ist über Island gezogen. U این طوفان بزرگ از روی ایسلند رد شد.
Aorta {f} U شریان بزرگ
Hauptschlagader {f} U شریان بزرگ
Buchstabe {m} [Groß- oder Kleinbuchstabe ] U حرف بزرگ یا حرف معمولی [فناوری چاپ]
Erzfeind {m} U دشمن بزرگ
Jemand's Intimfeind {m} U دشمن بزرگ
großer Zeiger {m} U عقربه بزرگ [ساعت]
größte gemeinsame Teiler {m} [ggT] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
0هیچکس بزرگ نیست هیچ چیز عمیق نیست هیچکدام ما مهم نیستیم دیگر
1پدر بزرگ میخواهد این دو جوان عاشق را بهم برساند.
1Die ldee
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com